حالا مدتها از روزی که من و او با هم آشنا شده ایم می گذرد . همه قضایا هم در همان کافه اتفاق افتاد. او را میدیدم که پشت میزی کنار پنجره نشسته و پوشه اش را کنار دستش گذاشته و همان طور که با پیک آبجو بازی میکند . به عبور و مرور مردم در خیابان چشم دوخته و گاهی هم چند خطی مینویسد و من تشنه این که بدانم به چی فکر میکند یا چی مینویسد ................
ردیف | نام کتاب | توضیحات | موضوع | حجم | دریافت |
189 | گیله مرد | بزرگ علوی | داستان | 115 kb | دانلود |
190 | گفتم بمان ، نماند .. | یغما گلرویی | داستان | 133 kb | دانلود |
191 | کافه رنسانس | ساسان قهرمان | رمان | 475 kb | دانلود |
192 | خانه سیاه است | ناصر نامدار | داستان کوتاه | 886 kb | دانلود |
Password : www.aryabooks.com
سلام
تقدیم با عشق:
http://www.takshare.com/pictures/3ee5f4bcf024cfa5340e5c895b5afcd0.jpg